Skip to content

Archive

Adult and Family Life

Marriage

The two married in Tehran, 19th April 1951 surrounded by a few members of the family and friends in her parent’s flat. Having just signed a two-year contract with Mrs Cook, the two left for Beirut straight after the wedding for seven months. By referring to Haideh’s memoir alone, it is evident that the two enjoyed each other’s company inside and outside the dance company; they would regularly go out for food and drink and engage with the local people in whichever city in which they were staying. They had two sons, Nader (b.1955) and Hormoz (b.1960)- who encouraged the fruition of Haideh’s memoir, both of whom now live in Greater Manchester.

In 1955, Nejad was asked by the Fine Arts Department of Iran to Direct the Iranian Ballet Company and sister of the company, National and Folk Music, Song and Dance Ensemble, with Principle Dancer, and later Choreographer Haideh by his side. The National Iranian Ballet company officially became established and opened in 1958 and together, Haideh and Nejad continued to bring Western ballet to Iran whilst making a conscious effort to stay true to traditional Iranian culture. The company toured across the world and invited guest choreographers from the US and Europe which led to a worldwide prestigious reputation and appreciation. Aside from the dance company, the two endured extensive traveling and family life.

On their plane journey from Dhaka to Tehran, Haideh and Nejad, along with several other dancers, experienced an emergency forced landing in a desert due to poor weather conditions. Luckily, no one was hurt!

آشنایی و ازدواج

در سال هزار و نهصد و پنجاه و نه میلادی، آنها در مراسمی با حضور خانواده و دوستان در آپارتمان خانواده هایده ازدواج کردند. آنها که به تازگی قرارداد دوساله تور را با خانم کوک امضا کرده بودند، بلافاصله بعد از عروسی، برای هفت ماه به بیروت رفتند. به نوشته هایده، آن ها هم در تمرین های رقص و هم در بیرون از آن و در زندگی عادی، از زندگی خود لذت می بردند. در هر شهری، آنها به کافه های محلی رفته و با مردم محلی آنجا ارتباط برقرار می کردند. آن ها دو پسر به نام های نادر و هرمز دارند که در نوجوانی برای تحصیل به شهر منچستر در انگلیس نقل مکان کردند و از آن زمان در این شهر زندگی می کنند

در طول دوران کاری شان، هایده و نژاد نمایش های باله غربی را به ایران آوردند در حالی که همواره سعی داشتند به فرهنگ ها و سنت های ایرانی وفادار بمانند. گروه، نمایش های زیادی را به سرتاسر جهان برد و طراحان رقص را از آمریکا و اروپا به ایران دعوت کرد که این باعث شهرت جهانی سازمان شد. در کنار کار در کمپانی رقص، هایده و نژاد در زندگی خانوادگی خود نیز همواره سفر می رفتند و حتی یکبار هواپیمای آنها از داکا به تهران دچار سانحه شد

در سالهای ابتدایی حرفه اش، هایده همزمان با تحصیل و کار به عنوان دستیار مهد کودک در یک مهد دو زبانه، به همراه گروه رقص در تور شرکت می کرد. بعدها او ازدواج و زندگی خانوادگی را با نقش مهم به عنوان طراح رقص در سازمان ملی باله ادامه داد. یکی از مهمترین کارهای او اجرای نمایش بیژن و منیژه بود که او طراحی رقص آن را به عهده داشت و مورد توجه و تحسین بسیار قرار گرفت 

ناساندن وژیانی هاوسه رگیری

لە ساڵانی سەرەتای ژیانی هونەریدا، هایده هاوکات له گه ل خوێندن و کارکردنی وەک یاریدەدەری باخچەی ساوایان لە باخچەیەکی ساوایانی دوو زمانەدا، لەگەڵ گروپی سەما بەشداری گەشتەکانی سه مای دەکرد. دواتر بە ڕۆڵێکی گرنگ وەک داریژه ر لە ڕێکخراوی سه مای باله ی نیشتمانی درێژە بە ژیانی هاوسەرگیری و خێزانی خۆی دا . یەکێک لە کارە هەرە گرنگەکانی، شانوی بیژەن و مەنیجە بوو، کە ئەو داریژه ری سه ماکه بو که سەرنج وسه رسامییەکی زۆری وەرگرد.

ساڵی ١٩٥٩ پاشان، به به ش داری بنەماڵە و هاوڕێیان لە مالی هایده، هاوسەرگیریان کرد. تازە گرێبەستی گەشتی دوو ساڵەیان لەگەڵ خاتوو کوک واژۆ کردبوو، ڕاستەوخۆ دوای هاوسەرگیرییەکە، بۆ ماوەی حەوت مانگ چوونە بەیروت.

بە وته ی هایده، هەم لە سەمادا و هەم لە ژیانی ئاساییدا چێژیان لە ژیانیان وەرگرت. لە هەر شارێک دەچوونە کافێ ناوخۆییەکان و لەگەڵ خەڵکی ناوچەکەدا قسه یان دەکرد، ئه وان دوو کوڕیان هەیە بە ناوی نادر و هورمز، کاتێک که جوان بوون به مه به ستی خویندن ڕوویان لە شاری مانچستەر لە بە ریتانیا کرد و لەو کاتەوە تا ئیستا له م شاره دا ده ژین

هایده و نەژاد لە ماوەی ژیانی هونەریدا نمایشی بالە ی ڕۆژئاوایان هێنایە ئێران و لە هەمان کاتدا هەمیشە هەوڵیان دەدا وه فادار بمێننەوە بۆ کولتوور و نەریتی ئێران. گروپەکە چەندین نمایشی  لە هەموو جیهاندا ئەنجامدا و کۆریۆگرافەرانی ئەمریکا و ئەوروپایان بانگهێشت کرد بۆ ئێران، ئەمەش بووە هۆی ئەوەی کە ناوبانگێکی زۆری  ئه وان.

هایده و نەژاد جگە لە کارکردن لە کۆمپانیای سەما، هەمیشە لە ژیانی خێزانی خۆیاندا سەفەریان دەکرد و تەنانەت جارێکیش فڕۆکەکەیان لە داکاوە بو تاران تووشی ڕووداو بوو.

Iranian National Ballet Company

Iranian National Ballet Company

Following their success as dancers and the birth of their first son, Nedar, Haideh and Nejad continued to go along to arts and cultural events in Tehran. 

One night, in 1955, they attended a charity ball and were approached by the head of the Department of Fine Arts, Mr Pahlbod, who had heard a great deal about Mrs Cook’s dance group and their participation in it - he had even seen them perform in Istanbul and Ankara. Pahlbod then asked the couple if they would be interested in starting a ballet school which would train female and male dancers on a professional basis. After a number of lengthy discussions, Nejad was employed as director, Haideh as the principal dancer of the National Ballet Academy of Iran in 1956.

The school was located in the rooms in an old house on Ave Arfa that had been refurbished with lino flooring, full length mirrors and changing rooms. The first qualified teacher, William Dollar, was hired in 1956 and was renowned as a teacher and ballet master in Europe, North and South America, Iran and Japan. Dollar worked closely with Haideh and together they recruited numerous young dancers and arranged a dance performance which proved to be a success which therefore convinced the Fine Arts Department to expand this venture.

After the success of the dance school, in 1958, the Iranian National Ballet company was established. The school opened with enthusiasm and high hopes for achieving impressive results under Nejad’s direction and teaching from Haideh, William Dollar and his assistant Ivonne.

Later in her career, she balanced marriage, family life and the important role of lead choreographer at the Iranian  National Ballet Company.

Throughout the establishment of the Iranian Ballet company, both Haideh and Nejad went to their best efforts to “research and cultivate Iranian national folk dances in order not to forget” their heritage. After finding local musicians from neighbouring villages, Nejad arranged folk dances by combining steps from several dances of the same region - like Mrs Cook’s methods when starting out.

سازمان باله ملی ایران

بعد از اجراهای موفقیت آمیز آنها که بعد از تولد اولین پسرشان نادر بود، هایده و نژاد در رویدادهای هنری و فرهنگی تهران شرکت می کردند. یک شب در سال هزار و سیصد و سی و پنج در یک مراسم خیریه، آنها با آقای پهلبد مدیر وقت اداره کل هنرهای زیبا آشنا شدند که چیزهای زیادی درباره گروه رقص خانم کوک و شرکت هایده و نژاد در آن شنیده بود و اجراهای آنها را در آنکارا و استانبول دیده بود. پهلبد از آنها پرسید که آیا مایلند مدرسه باله راه بیندازند و به طور حرفه ای این رقص را به هنرجویان آموزش دهند. آنها با این پیشنهاد موافقت کردند و مدتی بعد نژاد به عنوان سرپرست مدرسه و هایده به عنوان معلم رقص در مدرسه باله که یک ساختمان قدیمی تعمیر شده با کف پوش های مناسب اجرا، آینه های سراسری و اتاق های رختکن بود شروع به کار کردند. 

ویلیام دالر اولین معلم رقص بود که به عنوان استاد باله در اروپا، شمال و جنوب آمریکا، ایران و ژاپن شهرت داشت. دالر با همکاری نژاد و هایده، تعداد زیادی هنرجو پذیرفتند و اجرای آنها موفقیت آمیز بود و باعث رونق مدرسه باله شد. 

در سال ۱۳۳۷ سازمان باله ملی ایران تاسیس شد با این امید و شوق که تحت هدایت و رهبری نژاد و تعلیمات هایده، ویلیام دالر و دستیار او ایوانه، به موفقیت های بیشتری دست پیدا کنند. در دوران تاسیس سازمان، هایده و نژاد مشغول تحقیق و جمع آوری رقص های فولک سنتی ایرانی شدند. آنها با نوازنده ها و موسیقی دانان محلی آشنا شدند و نژاد اجراهای تلفیقی از رقص های محلی مناطق مختلف ایران به وجود آورد. از اجراهای به یاد ماندنی آنها، اجرای رقص کاروان برای ملک فیصل شاه جوان عراق در اواسط دهه پنجاه میلادی بود. 

در طی یک دهه بعد، سازمان به کشورهای زیادی برای اجرای رقص های تلفیقی ملهم از سنت های ایرانی و باله غربی دعوت شد شامل بلژیک، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ترکیه و پاکستان. یک دهه بعد، تعداد کارمندان و دانشجوهای سازمان افزایش پیدا کرد و اجراهای تلفیقی و مفهومی داشت که مورد اقبال گسترده مخاطبان قرار گرفت. رقص هایی شامل نبرد سهراب و گردآفرید، که اجراهایی الهام گرفته از نقاشی های مینیاتوری ایرانی بود. همچنین نمایش های باله غربی که زیر نظر مربیان خارجی ساخته می شد. 

یک دهه بعد، سازمان ملی باله به تالار رودکی نقل مکان کرد. ساختمان دو طبقه رودکی شامل پنج استودیو، اتاق های رختکن و حمام، دفتر کار و اتاق های انتظار بود. با پیوستن مربیان و هنرجویان جدید و موزیسین ها، سازمان نمایش هایی در داخل و خارج ساخت شامل قوی دریاچه، عشق و دلقک، که توسط هایده اجرا شد و مهمترین آنها اجرای کامل نمایش بیژن و منیژه بود که توسط هایده طراحی و توسط نژاد کارگردانی شد. با انقلاب پنجاه و هفت، سالن رودکی به تالار وحدت تغییر نام داد و نمایش باله ممنوع شد. از این مکان برای برگزاری سخنرانی و جشنواره سالانه فجر استفاده می شود. سازمان باله یک ایده موفق بود اما به گفته هایده در کوران حوادث، سرانجامی ناخوشایند پیدا کرد. هایده در کتاب خود می گوید به عنوان یک بالرین ایرانی ، زندگی جالب و کامل و خوبی داشته و هیچ گله و پشیمانی ندارد. او از مادر و همسر خود برای حمایت ها و عشق بی دریغ آنها که باعث شد او به آرزوی خود برسد و یک رقصنده حرفه ای شود، تشکر می کند.

ڕێکخراوی بالە ی نیشتمانی ئێران

دوای نمایشە سەرکەوتووەکانیان و دوای لەدایکبوونی کوڕی یەکەمیان نادر، هایدە و نەژاد بەشدارییان لە بۆنە هونەری و فەرهەنگییەکان لە تاران ده که رد. شەوێک لە ساڵی ١٣٣٥ لە بۆنەیەکی خێرخوازیدا چاویان بە ئاغای پهلبد کەوت کە ئەوکات بەڕێوەبەری بەشی گشتی هونەرە جوانەکان بوو، و زور ناوبانگی گروپی سه مای خاتوو کوک و به شداری هایده و نژاد بیسته بوو و دابش کردنی سه ما له ئەنقەرە و ئەستەنبوڵی بینیبوو. پهلبد پرسیاری لێکردن کە ئایا حەز دەکەن فیرگه ی بالە دا به مرزینن و ئەم سەمایە بە شێوەیەکی پیشەیی فێری قوتابیان بکەن؟ ئەوانیش بەو پێشنیازە ڕازی بوون و ماوەیەک دواتر، نەژاد وەک بەرپرسی فیرگه و هایدە وەک مامۆستای سەما لە فیرگەی باله،لە بینایەکی کۆنی نۆژەن کراوە و گونجاو ، دەستیان بە کار کرد. ویلیام دالار یەکەم مامۆستای سەما بووە کە وەک وە ستای بالە لە ئەوروپا و ئەمریکای باکوور و باشوور و ئێران و ژاپۆن به ناوبانگ بوو. دالار بە هاوکاریی نەژاد و هایدە ژمارەیەکی زۆر قوتابیانی وەرگرت وسه ما کردنیان سه رکه وتوو بوو و فیرگه ی باله که یان به ناوبانگ کرد.

لە ساڵی ١٣٣٧ ڕێکخراوی نیشتمانی سه مای باله ی ئێران بەم هیوا و حەماسە بۆ بەدەستهێنانی سەرکەوتنی زیاتر لە ژێر ڕێنوێنی و سەرکردایەتی نەژاد و فێرکارییەکانی هایدە و ویلیام دۆلار و یاریدەدەری ئیڤان دامەزرا. هایدە و نەژاد لە سەردەمی دامەزراندنی ئەو ڕێکخراوەدا سەرقاڵی لێکۆڵینەوە و کۆکردنەوەی سەماکانی فۆلکلۆری نەریتی ئێران بوون. ئەوان موزیکژەن و مۆسیقاژەنە ناوخۆییەکان ناسی و نەژاد نمایشی تێکەڵاوی سەمای ناوخۆیی لە ناوچە جیاوازەکانی ئێرانەوە دروست کرد. یەکێک لە نمایشە یادگارییەکانیان، نمایشی سەمای کاروان بوو بۆ شا فەیسەڵ، پاشای گەنجی عێراق، لە ناوەڕاستی سالی پەنجاکانی زایینی بوو.

لە ماوەی دە سال دا ڕێکخراوەک بۆ زۆرێک لە وڵاتان بانگهێشت کرا بۆ نمایشکردنی سەمای تیکە لاو کە لە نەریتی ئێرانی و ڕۆژئاواییەوە ئیلهامیان وەرگرتبوو، کە بریتی بوون لە بەلجیکا، فەرەنسا، ئەڵمانیا، ئیتاڵیا، تورکیا و پاکستان. دوای دە سال، ژمارەی کارمەندان و خوێندکارانی ڕێکخراوەکە زیادی کرد و نمایشی یەکگرتوو و ماناداری هەبوو، کە بە شێوەیەکی بەرفراوان لەلایەن بینەرانەوە پیشوازی کرا. سەما کانی وە ک شەڕی سۆهراب و گوردئافرید، کە ئیلهامیان لە وینە مینیاتوری کانی ئێران وە رگیرا بوو. هەروەها نمایشی سەمای ڕۆژئاوایی بە سەرپەرشتی ڕاهێنەرەکانی بیانی ئەنجامدرا.

دوای دە سال ڕێکخراوی بالە ی نیشتمانی شوێنی گۆری بو هۆڵی ڕودە کی . (بینای دوو نهۆمی ڕۆدە کئ) پێنج ستۆدیۆ ، ژووری جلگۆڕین، حەمام، ئۆفیس و ژووری چاوەڕوانی لەخۆگرتبوو. ڕێکخراوە کە بە بەشداری ڕاهێنەر و خوێندکار و موزیکژەنی تازە، چە ندین شانوی لە ناوەوە و دەرەوەی وەلات ریکخست کە بریتی بوون لە ( قووی دەریاچە، ئەشق و گاڵتەجاڕ) لەلایەن هایدە پێشکەش کرا و گرنگترینیان شانوی بیژەن و مانیجە بوو، کە داریژە رە کەی هایدە و دەرهێنرە کە ی نەژاد بوو. لەگەڵ شۆڕشی ساڵی ١٣٥٧دا هۆڵی ڕودەکی ناوەکەی گۆڕدرا بۆ هۆڵی وەحدەت و شانوی بالە قەدەغە کرا. ئەم شوێنە بۆ وتار و فێستیڤاڵی ساڵانەی فەجر بەکاردێت. تەشکیلاتی بالە بیرۆکەیەکی سەرکەوتوو بوو، بەڵام بە گوتەی هایدە، بەهۆی ڕووداوەکانەوە کۆتایییەکی ناخۆشی هەبوو. هایدە لە کتێبەکەیدا باس لەوە دەکات کە وەک بالێرینایەکی ئێرانی ژیانێکی سەرنجڕاکێش و تەواو خۆشی هەبووە و پەشیمان نییە. سوپاسی دایکی و هاوسەرەکەی دەکات بۆ پاڵپشتی و خۆشەویستی بێ مەرج، کە وای لێکرد خەونەکەی بگات بە ئاوات و ببێتە سەماکاری بە ناوبانگ.

Greater Manchester

Moving to Manchester

In 1979, due to political instabilities, Haideh and Nejad decided to move to Greater Manchester where both their sons were already studying. Though it was a big change, their family continued to grow, and they lived a happy life in Greater Manchester, surrounded by loved ones and friends.

In 2019, aged ninety-three, Nejad died following a short illness, shortly followed by Haideh in 2020 who died peacefully following a stroke. To this day they are fondly remembered by those who knew them.

زندگی در منچستر

در سال ١٣٥٧ به دلیل حوادث ناشی از انقلاب، آن دو تصمیم گرفتند به منچستر و نزد دو فرزند خود بروند که مشغول تحصیل بودند. اگرچه این تغییری بزرگ بود اما خانواده آنها باز هم بزرگتر شد و آنها زندگی شادی را در کنار دوستان و عزیزان خود شروع کردند.

در سال 2019، نژاد بعد از یک دوره کوتاه بیماری در گذشت و در سال 2020، هایده بعد از یک سکته مغزی درگذشت. یاد و نام آنها در خاطره مردمانی که می شناختند همواره زنده است

ژیان له مانچستەر

لە ساڵی ١٣٥٧دا، بەهۆی ئەو ڕووداوانەی شۆڕشی گە لانی ئیران هاتنە ئاراوە، ئەو دووانە بڕیاریان دا بچنە مانچستەر و لەگەڵ دوو منداڵەکەیان بژین، کە خەریکی خوێندن بوون. هەرچەندە ئەمە گۆڕانکارییەکی گەورە بوو، بەڵام خێزانەکەیان گەورەتر بوو و لەگەڵ هاوڕێ و ئازیزانیان ژیانێکی خۆشیان دەست پێکرد.

لە ساڵی  ٢٠١٩دا، نەژاد دوای ماوەیەکی کورت لە نەخۆشی کۆچی دوایی کرد، لە ساڵی ٢٠٢٠شدا هایده دوای جەڵتەی مێشک کۆچی دوایی کرد. یادەوەری و ناویان هەمیشە لە یادەوەری ئەو کەسانەدا زیندووە کە ئەوانیان ناسیوە.